معنی تنظیم کردن، بیان کردن، فرمول، قاعده، منطق، اسکلت ساختمان، چهارچوب، تنه، بدن، پاپوش درست کردن قاب کردن، قاب گرفتن، چارچوب گرفتن، طرح کردن, معنی تنظیم کردن، بیان کردن، فرمول، قاعده، منطق، اسکلت ساختمان، چهارچوب، تنه، بدن، پاپوش درست کردن قاب کردن، قاب گرفتن، چارچوب گرفتن، طرح کردن, معنی تj'dk lcbj، fdاj lcbj، tckmg، rاubi، kjzr، اslgت sاoتkاj، ]iاc]mf، تji، fbj، /ا/ma bcsت lcbj rاf lcbj، rاf ;ctتj، ]اc]mf ;ctتj، zcp lcbj, معنی اصطلاح تنظیم کردن، بیان کردن، فرمول، قاعده، منطق، اسکلت ساختمان، چهارچوب، تنه، بدن، پاپوش درست کردن قاب کردن، قاب گرفتن، چارچوب گرفتن، طرح کردن, معادل تنظیم کردن، بیان کردن، فرمول، قاعده، منطق، اسکلت ساختمان، چهارچوب، تنه، بدن، پاپوش درست کردن قاب کردن، قاب گرفتن، چارچوب گرفتن، طرح کردن, تنظیم کردن، بیان کردن، فرمول، قاعده، منطق، اسکلت ساختمان، چهارچوب، تنه، بدن، پاپوش درست کردن قاب کردن، قاب گرفتن، چارچوب گرفتن، طرح کردن چی میشه؟, تنظیم کردن، بیان کردن، فرمول، قاعده، منطق، اسکلت ساختمان، چهارچوب، تنه، بدن، پاپوش درست کردن قاب کردن، قاب گرفتن، چارچوب گرفتن، طرح کردن یعنی چی؟, تنظیم کردن، بیان کردن، فرمول، قاعده، منطق، اسکلت ساختمان، چهارچوب، تنه، بدن، پاپوش درست کردن قاب کردن، قاب گرفتن، چارچوب گرفتن، طرح کردن synonym, تنظیم کردن، بیان کردن، فرمول، قاعده، منطق، اسکلت ساختمان، چهارچوب، تنه، بدن، پاپوش درست کردن قاب کردن، قاب گرفتن، چارچوب گرفتن، طرح کردن definition,